نمد مالی در ایران
بهتر ز هزار فرش اطلس نمدم
مواین نمدم به کل عالم نمدم
فرد ا که حساب خلق آیه به میون
موجز نمدم حساب دیگر نمدم
روزگاری طنین چهارپاره هایی از این دست، از میان گرد و غبار پشم کارگاههای نمدمالی گوشه و کنار ایران بلند بود و حالا دیر زمانی است که این کارگاهها متروک ماندهاند و تنها غبار زمان روی آنها نشسته است.
نمد پیشینه چندین هزار ساله دارد و شاید به جرات بتوان آن را جزو اولین زیراندازهای بشری محسوب کرد.
زندگی شهرنشینی امروز دیگر کمتر با چنین صنایعی گره میخورد و اگر خورد گاه از سر تفنن و تنوع. سنگها و سرامیکها این روزها جای فرشهای هزار رنگ را میگیرند و موکتها و ماشین بافها میهمان چند روزه خانهها می شوند.
اما در این میان هستند کسانی که تمام هم و غم شان را گذاشتهاند برای اینکه دستبافها و نمدمالها فراموش نشوند.
میرمولا ثریا و دوستانش در کارگاه نمدمالی سرزیباخانوم جزو این گروه هستند. نمدهایی که میخواهند هر طور شده با زندگی امروز پیوند بخورند، حالا به هر شکلی در اندازههای کوچکتر به رنگهای شادتر و حتی گاهی وقتها روی دیوارها شاید چیزی شبیه به تابلو فرش.
«میرمولا ثریا» چندی پیش از نمایشگاه دستبافهای عشایری تازهترین کارهایش را ارائه کرده بود، نمدهای متفاوت و رنگارنگی که کمتر شبیه نمدهایی که در ذهن داریم بودند.
ثریا میگوید: به اقتضای رشته دانشگاهیام که هنرهای سنتی و فرشهای دستباف بود با نمد آشنا شدم و کشش خاصی نسبت به نمد پیدا کردم.
هنری که به عبارتی منسوخ شده است و نام و نشاناش روز به روز کمتر میشود. نمد اصیل، نمد خوب حالا سالهاست که دیگر نیست، نمدهایی که این روزها در کارگاههای نمدمالی تولید میشوند از لحاظ کیفیت و پرداخت از کمترین کیفیت برخوردارند.
ثریا نمدها را شهر به شهر دنبال کرده است و حالا با نمد شمال ایران، خراسان، ترکمن صحرا، بختیاریها و قشقاییها آشنا است. او میگوید: «نمد عین طبیعت است بیهیچ افزودنی به خاصیت ارتجاعی پشم، در اثر مالش چنین چیزی را تولید میکند. درگذشتهها و حتی تا حدود 50 سال پیش هم نمد در اکثر نقاط ایران استفاده میشده و به خاطر خاصیتهایی که داشت از محبوبیت زیادی برخوردار بود، اینکه نم را به خود راه نمیداد زمستانها کف خانه را گرم میکرد و تابستانها خنک، زیباترین زیراندازهای نمدی در خانه خانهای بختیاری انداخته میشد و به همین خاطر نمدمالهای این قسمت ظرافت و سلیقه بیشتری به خرج میدادند.
میرمولا مهجور ماندن نمد را در میان صنایع دستی تنها به خاطر نگاه و تا حدی کجفهمی ایرانی میداند: «عامه مردم فکر میکنند نمد یکی از پستترین زیراندازهاست و در نگاه اول تنها آنها را یاد طبقه تنگدست جامعه می اندازد. زیرانداز پستی که بو میدهد، پر از پرز است و خیلی زود وا میرود. نمیدانم ولی شخصا احساس میکنم این کینهای که نسبت به نمد روا داشتهاند، ناحق است. در حالی که در گذشتههای دور نمد در خانه اعیان و اشراف هم استفاده میشد، اما حالا وقتی اسم نمد را میآوریم همه چهره در هم میکشند. البته خوشبختانه این روزها نگاه نسل جوان به نمد بهتر است. آنها راحتتر این مقوله را درک میکنند و با نمد به عنوان یک هنر برخورد میکنند با اینکه اطلاعات آنها هم درباره نمد ناقص است. اما با نمد به عنوان یک شیء تزئینی برخورد میکنند. از طرفی این روزها جایگاه نمد کم کم دچار یک جهش میشود.
بسیاری از دوستداران هنر و آنهایی که نسبت به هنرهای سنتی دارای دید وسیعی هستند با نمد ارتباط برقرار میکنند و نمد را در بهترین نقطههای خانهشان پهن میکنند، در حالی که در شهرهایی که نمدمالی قدمت دیرینهای دارد؛ این روزها در بهترین حالت از نمد به عنوان پادری استفاده میکنند من شهر به شهر رفتهام و از نمدمالهای سنتی تکنیکهای اصلی را یاد گرفتهام؛ طرحهای قدیمی را درس گرفتهام و حالا کارگاهی ایجاد کردهام که در آن به کمک استادکارهای سنتی و نمدمالهای دیگر کار میکنم.
سعی میکنم در این میان از مواد عالی و با کیفیت استفاده کنم تا کیفیت نمد را به شکل متعالی آن برسانم.
ثریا نمد را به فضاهای مدرن تر و تازهتری کشانده است؛ نمدهایی که در قاب رفتهاند و طرحهای گرافیکی دارند میگوید: به هر حال باید درباره نمد هم یک جهش صورت بگیرد تا نمد هم احیا شود. چند سال پیش گبه هم حال و روزی بهتر از نمد نداشت اما چند تن از استادکاران و تاجران دست روی این هنر گذاشتند! سرمایهگذاری کردند و حالا گبه ایرانی در خانههای اروپایی پهن است. نسل جدید در خانههایشان به جای فرشهای گرانقیمت ابریشم و فرشهای ماشینی پلاستیکی از گبههای رنگارنگ استفاده میکند. حالا همه میبیننند که گبه هیچ منافاتی با زندگی مدرن امروزی ندارد؛ قطعا نمد هم میتواند به چنین جایگاهی برسد؛ فقط باید دوباره آن را احیا کرد و روحی تازه به کالبد بیجاناش دمید. کارگاههای نمدمالی این روزها یک به یک تعطیل میشوند آنهایی هم که هستند محض خالی بودن عریضه و برای امرار معاش ادامه میدهند که نمدهایشان هم از مواد درجه3 و 4 تولید میشود. نیروی جوان هم سراغ این کار نمیرود چون هم کار بدی محسوب میشود هم درآمد ندارد.
سالها پیش کسانی چون هوشنگ سیمون و بهرام دبیری تک کارهایی کرده بودند؛ اما ادامه نداشت و ابتر ماند. این روزها تمام داشتههایم را با هر آنچه از اساتید این کار وام گرفتهام کنار هم میگذارم تا شاید گشایشی در کار نمد ایجاد شود.
رنگهای گیاهی همچون نیل؛ روناس و... را به کار میگیرم و سایزهای متفاوتی را که مطابق با معماری امروز است برای کارها در نظر میگیرم؛ حتی گاهی وقتها دست به دامن نقش و طرح فرش میشوم؛ از طرحهای گرافیکی هم کمک میگیرم.
میرمولا نمدهای عشایری همچون بختیاریها و ترکمنها را جزو بهترینها میداند و اضافه میکند: بهترین نمدها و زیباترین طرحها را در گذشتههای دور ترکمن و بختیاریها داشتند؛ آنقدر که استادکارهایی بودند که تنها نقش میزدند و نمدمالها؛ نمد را میمالیدند. متاسفانه این روزها هیچ مرجعی نیست که از نمد حمایت کند؛ نه میراث فرهنگی؛ نه صنایع دستی و نه سازمان فرش؛ تنها سازمان صنایع دستی نمدهای استادکارهای قدیمی را می خرد که آب باریکهای برای آنها باشد تا طاقتشان طاق نشود. به هر حال نمدمالی کار سخت و پردردسری است و یک کار یدی و مردانه است. البته در هرات خانمهای افغانی یک نوع نمد نازک درست میکنند که روی آن گلدوزی و سوزن دوزی میشود.
شاید اگر نمدمالی یک کار زنانه بود. اوضاع و احوالش از این بهتر بود. خانمها گه گاه سراغاش میرفتند و مثل گلیم بافی درآمدش را مکمل خرج خانه میکردند؛ اما درباره مردها این طور نیست یا باید نمدمال باشند یا نباشند. و نمد از این جهت هم بدشانسی آورد که یک هنر دستی زنانه است مثل گبه و گلیم که هر روز رنگهای شادتر و ذهنی بافیهای قشنگتری به آن اضافه میشود. با تمام این احوال تمام سعیام در این است که ذهنیتهای جوروجوار را روی ماتریالهای مختلف پیاده کنم و روح نمد را دوباره زنده کنم.